یه اتفاق غافلگیر کننده
وقتی که جواب آزمایش و گرفتم یه کم شوکه شدم چون اصلا تو اون رنج تعریف شده برای بارداری نبود. اولش هزارتا فکر و خیال جورواجور به سرم زد که نکنه من مبتلا به بیماری خاصی شدم (اسمشو نمیارم) با ترس و لرز رفتم پیش دکترم اونم با دیدن برگه سریعا به من نگاهی کرد و با یه لبخند بامزه گفت وا و تو چند قلو داری دختر؟ باید سونو شی؟ ما که از شدت ترس و تعجب نفسمون تو سینه حبس شده بود گفتیم چند قلو؟!!!!! احساس کردم دنیا رو سرم خراب شد. درسته دلم نی نی میخواست ولی نه چندتا! تموم امید و آرزوهای کاری و تحقیقی که واسه انجام تزم داشتم نقش بر آب شد و نمی دونستم چی باید بگم و چکار باید بکنم؟! هفته بعد رفتیم برای سونو و دکتر گفت که صدای دوت...
نویسنده :
مامان زهره
11:20